عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

بهترين هديه خدا به مامان و بابا

نیک پیک

امروز آخرین جمعه قل از ماه رمضونه و چون تا یک ماه آینده نمی تونیم جایی بریم برا صبحانه و گردش روزانه به خاطر روزه داری مامان و بابا تصمیم گرفتیم تا بیایم کوهنوردی. بعد از آماده شدن وسایل و جمع و ورکردن سبد صبحانه براه افتادیم و رفتیم به یه فضای کوه مانند که اطراف تبریز بود و اونجا رفتیم نشستیم تو یه آلاچیق که اون بالای بالا بود و خیلی با صفا بود تازه نشسته بودیم که دیدیم یه گنجشک کوچولو هی میاد به طرف آلاچیق ولی نمی دونیم چشه خیلی هراسانه و میخواد بیاد تو ولی نمیاد واقعاً مشخص بود که خیلی نگرانه کمی آروم نشستیم و حرکتی نکردیم که ببینیم می خواد چیکار بکنه که با یه صحنه خیلی جالب ودیدنی روبرو شدیم , بالای آلاچیق زیر سفالاش لون...
22 خرداد 1394

نوشتن از یک تا شانزده

باباجونم چندروزی رو رفته بود تهران مأموریت اداری که در بازگشت از مأموریت مطابق معمول همیشه یه کادوی خیلی خوشگل برام آورده بود که یه صفحه بود یه طرفش تخته سیاه بود , یه طرفش تخته سفید و در کل جنسش یه جوری بود که 190 قطعه آهنربایی نقاشی که توش بودن بهش میچسبید من هم به ذوق وشوق اون از یک تا ده رو به صورت اینگلیسی یه طرفش و از یک تا شانزده رو طرف دیگه ش نوشتم , ببینین چه خوش خطم ؟     ...
1 خرداد 1394
1